«شب چله» نماد اندیشهی بلند ایرانی
|
| |||||
|
||||||
به گزارش ایسنا، اشکان زارعی - پژوهشگر - در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، اینطور آورده است: «به گواه رخدادنگاران٬ ایرانیان باستان موسمهای چهارگانه را به خوبی شناخته٬ به جابجایی آنان درگذر سال پی برده بودند. ازاینرو بر پایهی گاهشماری خویش در شروع هر ماه یک جشنی نهادند. چنانکه نوروز در بهار٬ تیرگان در تابستان٬ مهرگان در پاییز و جشن شب چله را در آغاز زمستان برگزار میکردند.
نیاکان ما با آگاهی از دانش اختر شناسی خردمندانه دریافتند نخستین شب زمستان در یکم دی٬ بلندترین شب سال نیز است٬ به باور آنها خورشید از این پس٬ دوباره زاده میشود زیرا آرام ٬آرام در آسمان بیشتر پدیدار شده ٬روشنایی افزونتر میشود، به همین شوند(دلیل) چون از یکم دی تا دهم بهمن سرما بیشتر و سختتر میشد آن را چله بزرگ و از دهم بهمن تا بیست اسفند چله کوچک میگفتند. بدینگونه آیین بلندترین شب سال را جشن شب چله نامیدند.
با آمدن ترسایان( مسیحیان) سریانی به ایران هنگام پادشاهی اشکانیان واژهٔ سریانی «یلدا» به چم (معنای) تولد که همانا زایش خورشید است در کنار نام شب چله ماندگار شد. در برهان قاطع درباره واژه یلدا چنین آمده:«یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است و آن درازترین شبهاست».
چرایی و پیدایی جشن شب چله را باید از یکسو در باورهای مهری جستجو کرد آن هنگام که پیش از برآمدن زرتشت از آمیختگی اندیشههای ناب ایرانی درباره چگونگی آفرینش جهان٬ باروری زمین و ارجگذاری روشنایی٬ آیینی پدید آمد که آن را مهرپرستی نامیدند. مهر نماد پیمان دوستی٬ مهربانی٬ فروغ و روشنایی است٬ و همواره در باورهای مهری خورشید نشانهی روشنایی در چشم زمینیان به شمار میآمد٬ از سوی دیگر از آنجا که پیشه مردم آن روزگار کشاورزی و شبانی بود٬ پدیداری هر چه بیشتر خورشید در آسمان جایگاهی بسزا در زندگی آنان داشت.
ابوریحان بیرونی پیرامون چرایی جشن شب چله در کتاب آثارالباقیه میگوید: «و این نام روز میلاد اکبر است و مقصود از آن انقلاب شتوی است.گویند در این روز نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان به نشو ونما آغاز میکنند و پریها به ذبول و فنا روی میآورند»
از اینرو ایرانیان باستان در چنین شبی خرد و کلان همراه با شادی و پایکوبی تا بامدادان به نیایش خداوند پرداخته٬ روشنایی را ارج میگذاشتند. آنان دراین شب خوانچهیی را آماده کرده٬ بدان «میزد» میگفتند که واژه میزبان از آن گرفته شده است. روی این خوانچه که با رنگ سرخ آراسته شده بود٬ آجیل لُرک به همراه میوه های سرخ رنگ به نماد سرخی خورشید٬ مانند انار٬ لبو٬ هندوانه٬ سیب و انگور قرمز میگذاشتند.
همچنین آتشدانی به نماد پایداری روشنایی ٬درخت سرو نماد ایستادگی و بلندی خورشید قرار میدادند و در نوک آن ستارهیی درخشان گذارده میشد که یادآور پرتوافشانی خورشید بود٬ دو رشته سیمین و زرین نیز نشانگر کهکشانهای دور و نزدیک خورشید از آن آویزان بود.
از آنجا که خورشید درنگاه ایرانیان نماد کهنسالی٬ دیرنیگی وزندگی بخشی است٬ در جشن شب چله این کارکرد در قامت پدر بزرگ و مادر بزرگ ها دیده شده٬ آنان را مایه یکپارچگی وهمبستگی خانواده میدانستند که با داستانگویی فرزندان را گرد هم میآوردند.
در این شب هیزم شکنی نیز با پوششی سرخ رنگ برای روشن نگهداشتن آتشدان شب چله به هر خانه هیزمی پیشکش میکرد. فال چهل سرود یا چهل سرو٬ فال حافظ و شاهنامه خوانی بخش های دیگری از آیین شب چله بوده که در گذر روزگار به آن افزوده شده است.
جایگاه بلند جشن شب چله یا یلدا در ادبیات ایران نیز به خوبی نمایان است زیرا چکامهسرایان بسیاری مانند: عنصری٬ منوچهری٬ ناصرخسرو٬ سنایی٬ مسعود سعدسلمان٬ معزی٬ خاقانی و... درباره این جشن چامه سرودهاند. چنانکه سعدی میگوید: «[و] نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست/شب فراق تو هر گه که هست یلداییست»
یکی از ویژگیهای شب چله همزمانی آن با جشن دیگان در یکم دی ماه بود که به آن خور روز یا خرمروز نیز میگفتند.
در ایران باستان نخستین روز ماه اورمزد یا اهورامزدا یعنی «بزرگترین دانای هستیبخش» نام داشت. همچنین دی یا دَذو به چم (معنی) «آفریدن و آفریدگار» است که در این ماه سه جشن دی بآذر٬ دیبمهر و دیبدین ارجگزارده میشد.
جشن شب چله به همراه آئین مهر مرزهای ایران را درنوردیده٬به هنگام جنگهای فرمانروایان اشکانی با روم شرقی به باختر زمین راه یافت٬ به گونهیی که تا چهار سده پس از پیدایی دین ترسایی (مسیحیت) رومیان همچنان پیرو آئین مهر ایرانی بوده٬ جشن شب چله را برگزار میکردند.
از این رو کنستانتین یکم در سدههی چهارم میلادی ناچار شد افزون بر بکارگیری زور٬ بخشی از اندیشههای مهری را با دین ترسایی درهمآمیخت تا مردم آسانتر دین تازه بپذیرند.
چنانکه برخی خاستگاه دین ترسایی را آیین مهر دانسته٬ بیش از ده زمینه همانندی میان آنها را برشمردهاند که برجستهترین آن یکی بودن جشن شب چله با زادشب عیسی مسیح در بیست وپنجم دسامبر برابر با یکم دی ماه است که در سده چهارم میلادی با اشتباه در کبیسه سال در بیست و پنجم دسامبر جای گرفت. بدین گونه جشن کریسمس الگو برداری از چله ایرانی است. ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» در اینباره می گوید: «شب چله در مذهب رومیان عید یلداست و آن میلاد مسیح است».
آیین شب چله در هزارتوی تاریخ ایران٬ همواره در یک درازا و پهنای جغرافیایی از شبهقاره هند تا کردستان عراق و آناتولی و از قفقاز و فرارود تا کرانههای دریای پارس برگزار میشود که این نشان ازجاودانگی اندیشه ایرانشهری٬گستردگی ایران بزرگ فرهنگی وهمچنین ملت بودن ایرانیان دارد. بیگمان شوند (دلیل) ماندگاری و فراگیری این جشن را باید در آموزههای اخلاقی و انسانی آن جستجوکرد.
آنجا که فارسیزبانان و ایرانیتباران آغاز زمستان را به امید آیندهای بهتر با شادی کردن به سپاسگزاری و نیایش آفریدگار پرداخته٬ همراه با بزرگداشت سالخوردگان آمدن روشنایی را به نماد چیرگی خوبی بر بدی جشن می گیرند.
اینک که جهان ایرانی را دیو بدکنشت کرونا تیره و تار ساخته٬ بایسته است آیین بلندترین شب سال را شکوهمند با پایبندی به شیوهنامههای بهداشتی و پرهیز از دورهمیهای خانوادگی تنها با همسر و فرزندان خویش به امید دگرگونی وفردایی روشن به بامداد برسانیم.
شب چله و دیگرجشنهای ایرانی را زنده کنیم چرا که اگر با ریشههای آنها آشنا شویم٬ رمز پایداری ایران٬ رمز ماندگاری فرهنگ ایرانی و تلاش مردم ایران برای دستیابی به آرمانهای انسانی و ارزشهای اخلاقی بر ما آشکار میشود.»