بیژن بیجاری: ‌تاوّل
داستان تازه‌ای از بیژن بیجاری: درویش رضا آن ذغالکِ افروخته، نه به‌ساغر، که بر کفِ یکی دستش گذاشت و لمحه‌ای بعد، آن مُشتِ فرو بسته با ذغالکِ سوزانِ بَنگ، گشود آن کَفِ دست.

← برای متن کامل، اینجا کلیک‌کنید.

← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.