از اینستاگرام مسیح علی‌نژاد
یاسمن آریانی هنرمند و معترض ۲۳ ساله را زندانی کردند بخوانید چه گزارش عمیقی از قرچک نوشته. انسانِ آزاده را با زندان نمی‌شود ساکت کرد:
قرچک؛ کشتارگاه روح و روان. حقیقت است که آنجا روح ها کشته می شوند و تحمل ها به پرواز در می آیند. من به مدت ۷۵ روز مانند گیاهی شده بودم که به این سو و آن سو می رفت. آنجا تماما مرا مسخ کرده بود. احساس بی رخوتی می کردم. زندگی در آن مکان مانند دایره دوار است. همه چیز تکرار می شود. تک تک روزها، ساعت ها، دقیقه ها، آدم ها همچون سایه از کنار یکدیگر می گذشتند، انگار که اصلا حضور نداشتند. واکنش نسبت به هر اتفاقی بی تفاوتی بود. اگر دعوایی صورت می گرفت من و دوستانم کلی هیجان زده می شدیم و از حرف ها و تهدیدهایی که بینشان می گذشت وحشت می کردیم. اما برای خودشان خیلی عادی بود. انگار نه انگار که کسی کتک خورده یا تهدید به مرگ شده. آنجا همه دچار سندروم فراموشی شده بودند، گویی از یاد برده بودند که انسانند. من هم در شرف مبتلا شدن بودم. هر روز که می گذشت یک قدم به پایان زنده بودنم نزدیک تر می شدم و این مرا بی اندازه به وحشت انداخته بود. درست از زمانی که کمی به خودم آمدم یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود. «چه چیز آنها را به این جا آورده بود». زمان برد اما سرانجام جوابش را پیدا کردم. واضح بود آنها را کشته بودند. به راستی آنجا دنیای مردگان بود و به راستی من در تمام این مدت بین اجساد زندگی می کردم که نمی دانستند که مردن. چقدر تأثر برانگیزه. می توانم خیلی خوب لحظه مرگشان را تصور کنم. درست همان سیلی اول بود که آنها را زخمی کرد. بعد با فحش و تحقیرهایی که شنیدند و قضاوت هایی که شدند جراحتشان عمیق تر شد. آن زمان که به جای کمپ ترک اعتیاد، به جای روان درمانی و به جای محکومیت های جایگزین حبس به زندان آودنشان نفس های آخر را می زدند و به محض اینکه درهای آهنی زندان به رویشان کوبیده شد تمام کردند. واقعا که چه زندگی هایی می شد که نجات پیدا کند و در آنجا به تباهی کشیده شد. .... مجرمان این جنایت بی شمارند. تک تک ما در وقوع آن سهیم بودیم. اما شایسته است تا در این جا به طور خلاصه لااقل چند تن عنوان شوند. متهم ردیف اول، پدر و مادر: تو در تمام زندگیت سعی می کردی تا از فرزندت مراقبت کنی. اما افسوس که راه را بلد نبودی. نشناختی خواسته ها و آرمان فرزندت را. از کودکی سرکوفت شنیدی و سرکوب شدی پس فکر کردی اگر اینچنین نباشی خطا کردی اما اشتباهت همین جا بود. مادر چرا برای یک بار هم شده ننشستی تا با دخترت کمی حرف بزنی؟ .... بقیه در کامنت:
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.