|
|
|
وقتی یک گروه اجتماعی خاص (روحانی، کشیش، نظامی، سپاهی و ...) یا یک سیستم عقیدتی و ایدئولوژیک مشخص در یک جامعه، حاکم بلامنازع، صاحب سرنوشت و قدرت غیرپاسخگو و قاهر باشند، یعنی یک یا چند گروه، زنجیر و داغ و درفش در دست، بخشهای دیگر را کنترل و سرکوب کند، یک عقیده و مذهب بر تمام افراد جامعه اعم از باورمند و ناباور تحمیل شود، تمام راههای تنفس و اعتراض دیگران هم بسته شود، شمایل گروههای سرکوبگر و یا نشانههای عقیده و ایدئولوژی قاهر و اجباری با واژه «قدرت» و دیکتاتوری عجین شده غیرقابل تفکیک خواهند بود. در برابر قدرت غیرپاسخگو، سرکوبگر و بردهپرور که هیچ راه قانونی برای همآوردی و برابری شهروندان باقی نگذاشته، دهنکجی به قدرت، «توهین» نیست. آغاز شکستن دیوار قداستی است که قدرتمدار خود را پشتش پنهان کرده تا از گزند پرسشگری ملت و تقسیم قدرت و منابع دور بماند. «به عقیده من احترام بگذار!» زمانی که عقیده تو تبدیل به اجبار شده در حریم شخصی من دخالت کرده راه نفس کشیدن و آزاد زیستنم را گرفته، چماق در دست قدرتمدار شده، بهشوخی شبیه است! تا زمانی که از این گروههای اجتماعی و عقاید و ایدئولوژیها قدرتزدائی صورت نگیرد، طبعا هر دهنکجی به تمامیتخواهی و قدرت، خواسته یا ناخواسته آنها را هم هدف قرار خواهد داد.