از اینستاگرام بهرام رادان
چون توقیف پاسپورتم نزدیک ساعت پروازم اتفاق افتاد، به اجبار باید صبر میکردم تا چمدانم از هواپیما برگرده، در مدت انتظارم یکی از کارکنان فرودگاه کنارم بود و نگران حال و احوال من، گفت "اینا" اگه مشکلی دارن چرا زنگ نمیزنن بهتون بگن برین برای صحبت و چرا اینجوری نصف شبی اذیت میکنن؟ گفتم به نظر میاد فکر میکنن اینجوری کِیفش براشون بیشتره، گفت مگه مردم آزارن؟ لبخند زدم بهش، هر چند اون عزیز جدی این سوال رو پرسیده بود!
چمدانم رسید، به سمت خانه حرکت کردم، از دل سیاهی شب و از دور دستها نوری مشخص بود، نوری که نوید صبحی دل انگیز را میداد💚🤍❤
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.