آب توبه

اهالی محله در یزد از سوی قاسم باج خور مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، تا این که حبیب و طاهر، قاسم را وادار می کنند تا رویه اش را تغییر دهد. یک شب حبیب در محله ای بدنام با شیرین، که دوست قاسم است، آشنا می شود و به او پیشنهاد می کند که اگر توبه کند او را به عقد خود درآورد. حبیب شیرین را به مشهد می برد و خواهرش مریم را به طاهر می سپارد. قاسم، که کینه طاهر را به دل دارد از مریم هتک حیثیت می کند. نانوای محل که شاهد ماجرا است، سکوت می کند و طاهر برای حفظ حیثیت خود و دوستش مریم را به عقد خود در می آورد. نوچه های قاسم شایع می کنند که طاهر پس از اغفال مریم او را به عقد خود در آورده است. آن ها برای آن که زبان نانوا را بسته نگه دارند او را در اتاقکی حبس می کنند. حبیب به قصد انتقام به یزد باز می گردد؛ اما معتمدان محل برای جلوگیری از خونریزی او و طاهر را وامی دارند که در گود زورخانه رو در روی هم قرار بگیرند. قبل از ‎ آغاز مبارزه نانوا با پیکری مجروح می گریزد و با کمک شیرین خود را به زورخانه می رساند و حقیقت را برملا می کند. حبیب و طاهر به تعقیب قاسم می روند و سرانجام او را به مأموران پلیس می سپارند.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.