طلای سفید

اعتماد صاحب کاباره ای است که در آنجا گروهی به قاچاق هروئین مشغولند. شوهر فریبا، آوازه خوان کاباره، که با قاچاقچی ها همدست و در عین حال با پلیس در تماس است، کشته می شود. امیر، برادر مقتول، برای یافتن قاتل برادرش از آمریکا به ایران می آید، و در خانه ی اعتماد با گروه قاچاقچی ها روبرو می شود. زنی به نام طاهره در پی جلب نظر امیر است، اما فریبا امیر را از طاهره و خانه ی اعتماد دور می کند. امیر برای به دام انداختن اعتماد و گروهش در پی مدرک جرم است، و مینا وقتی در پی مدارک اتاق اعتماد را می کاود به دست افراد اعتماد دستگیر می شود. امیر شبانه به خانه ی اعتماد می رود و با افراد او درگیر می شود. اعتماد از پا درمی آید و افراد او به دست مأموران پلیس دستگیر می شوند.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.