مرد ناآرام

رضا با فاطمه قرار ازدواج می گذارد. امیر، پدر رضا، که راننده ی اتومبیلهای راه سازی است، برای تأمین هزینه مراسم عروسی فرزندش با گروهی خلافکار، که توسط مردی افلیج‌ و آهو اداره می شود، تماس می گیرد تا محموله ی هرویین را تحویل گرفته و به رئیس گروه برساند. امیر، که گمان می کند تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفته، هرویین ها را دور می ریزد، و در روز مراسم عروسی امیر به دست افراد گروه کشته می شود. فاطمه که یکی از اعضای گروه به نام جواد یک دست را دیده به رضا کمک می کند تا او را بیابد. رضا با تهدید کردن جواد به خانه ی رئیس گروه راه می یابد و وانمود می کند که قصد دارد با آنها همکاری کند. رئیس، که به واسطه ی آهو به رضا اعتماد کرده، پس از برملاشدن نقشه ی رضا با آهو درگیر می شود و هر دو به دست هم کشته می شوند. با سر رسیدن پلیس رضا با همسرش زندگی جدیدی را آغاز می کند.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.