مردان سحر

آقای «معز» (ثروتمند معروف) و پسرش «جهان» هر دو عاشق «مهین» هستند. جهان از این موضوع اطلاعی ندارد و معز که بر سر خراب کردن خانه های یک محله با پهلوان محله اختلاف پیدا کرده است، به خاطر این موضوع با یک تیر دو نشان می زند و شرط ازدواج پسرش با مهین را شکست دادن پهلوان می گذارد. بدین ترتیب شاگرد و استاد روبروی هم قرار می گیرند تا جاییکه در یک نزاع جهان به دست پهلوان کشته می شود.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.