اشک رقاصه

اکبر در پی کار از اراک به تهران می آید و اتاقی اجاره می کند که مهدی، بنگاه دار، تواماً به او و مش یدالله اجاره داده است. اکبر با مش یدالله و پسرش حسن در همان اتاق زندگی می کنند، و مش یدالله وانت بارش را به اکبر می دهد تا روی آن کار کند. خانه متعلق به رقاصه ی سالخورده ای به نام مرضیه است، و مریم، خواهر مهدی، نیز مستأجر او است. مریم در شرکتی تولیدی شاغل است، و اکبر با ضمانت او به عنوان راننده ی نقلیه استخدام می شود و خشم حسین، انباردار شرکت، را که به مریم علاقه مند است برمی انگیزد. اکبر موقع حمل در جاده با مرد متجاوزی درگیر می شود و به تصور این که مرد را کشته است می گریزد. حسین و افرادش به عنوان حق سکوت از او محموله ی بار را اخاذی می کنند و او به ناچار محموله ی بار را تحویل آن ها می دهد. حسین به رییس شرکت خبر می دهد که اکبر محموله ی بار را به سرقت برده است، و رییس شرکت تهدید می کند که اموال خانه ی مریم را به عنوان غرامت ضمانت ضبط خواهد کرد.اکبر به طور اتفاقی متوجه می شود که مرتکب قتل نشده و با حسین و همدستانش درگیر می شود و محموله را از آن ها بازپس می گیرد. حسین مریم را گروگان می گیرد و با اکبر و مهدی روبرو می شود. سرانجام آن ها مریم را نجات می دهند و اکبر به مریم و مهدی به مرضیه می رسد.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.