هرجایی

روز عروسی ترانه (زهره) و سعید، پرویز (پژوهان)، دوست سابق ترانه، با او تماس می گیرد و در ازای بازپس دادن عکس های یادگاری و نامه های او بیست هزارتومان طلب می کند. ترانه از عاطفه(مرجان)، همسر برادرش ایرج (منوچهر وثوق)، تقاضا می کند که او پول را در شمال به پرویز برساند. عاطفه با پرویز تماس می گیرد، و پرویز با حقه بازی عاطفه را کنار ساحل می کشاند و توسط دوستش (رضا ذوالفقاری) تعدادی عکس مشترک با عاطفه می گیرد و پس از آن در ازای تحویل عکس ها از او اخاذی می کند. سعید متوجه می شود و ایرج را نسبت به عاطفه بدگمان می کند. پرویز بر اثر سانحه ی اتومبیل می میرد و تعدادی از عکس ها به دست جوان آسمان جلی به نام مرتضی (مرتضی عقیلی) می افتد. پلیس در جیب پرویز شماره ی منزل ایرج و عکس های همسر او را می یابد و ایرج را در جریان می گذارد. ایرج همسرش را طرد می کند و به گمان این که فرزندش شهرام (شهرام ثمینی پور) حرام زاده است او را به دزد سابقه داری به نام غلام (احمد معینی) می سپارد تا سر به نیستش کند. غلام بچه را در خرابه ای رها می کند. مرتضی بچه را می یابد و بزرگ می کند. هفت سال بعد ترانه، که به سفر فرنگ رفته، باز می گردد و ماجرا را برای برادرش باز می گوید. ایرج عاطفه را که توسط امیرخان (جهانگیر فروهر) پایش به کافه کشیده شده به خانه باز می گرداند و پس از جست و جو فرزندشان را می یابد.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.