کشتی نوح

گزارش همزمان: اینجا بخوانید

کسی حاضر نیست با کشتی نوح به سفر دریایی برود. عبدالله با عده ای جوان سوار بر کشتی نوح به صید مروارید می روند. او برای یکی از همراهانش تعریف می کند که سال ها پیش با یک کشتی به جزیره مرجان رفته و در آن جا با لیلا ازدواج کرده و مدتی بعد با بازگشت دوستانش، بدون آنکه خود بخواهد، همسرش را در جزیره تنها گذاشته و به زادگاهش بازگشته است. آن ها مقدار زیادی مروارید صید می کنند، اما عده ای از جاشوها به سرکردگی جاسم، عبدالله و دوستش اسدالله را غافل گیر کرده و آن دو را با یک قایق کوچک در دریا رها می کنند. عبدالله و اسدالله به جزیره ی مرجان می رسند و در آن جا عبدالله همسر و پسرش ماشاءالله را می یابد. شیخ جزیره که مایل نیست به صید مروارید بپردازد ماشاءالله را بر ضد پدرش می شوراند تا این که لیلا به پسرش واقعیت را بازگو می کند و پدر و پسر در یک درگیری، شیخ و عواملش را تار و مار می کنند و به زادگاهشان باز می گردند.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.