تنگسیر

زائرمحمد سعی می کند ورزای سکینه را رام کند؛ اما گاو صدمه می بیند. این حادثه، و پرخاش سکینه نسبت به زائرمحمد، باعث می شود تا او برای گرفتن طلبش از آقا علی وکیل ، عبدالکریم حاج حمزه، ابول گنده رجب و شیخ ابوتراب برازجانی اقدام کند. آنها زائر محمد را با تمسخر از خود می رانند و می گویند که سرمایه اش در معامله سوخت شده است. زائر محمد تفنگ قدیمی و تبر زنگ زده اش را از زیر خاک بیرون می آورد و پس از خداحافظی از همسرش شهرو درصدد انتقام بر می آید. او پس از کشتن عبدالکریم حاج حمزه و شیخ ابوتراب از دست امنیه ها به اغذیه فروشی بارون آساتور پناه می برد و از اسماعیل ، شاگرد بارون آساتور، می خواهد که با برادر همسرش تماس بگیرد و شهرو و فرزندانش را برای سفر آماده کند. به دستور نایب امینه ها در اطراف خانه ی ابول گنده رجب کشیک می کشند؛ اما زائر محمد با همکاری مردم او را از خانه بیرون می کشد و با شلیک گلوله از پا در می آورد، و سرانجام به آب می زند تا به همسر و فرزندانش در آن سوی ساحل ملحق شود.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.