از اینستاگرام مانا نیستانی
چند سالی است که همزمان با ماه رمضان در ایران، تعدادی از دوستان و هموطنان مطالبه مشخصی پیدا می کنند که به مدت یک ماه ادامه دارد بعد تبش می‌خوابد و تمام می‌شود تا رمضان سال بعد: «درخواست از صدا و سیما برای پخش ربنای استاد شجریان در ساعت افطار». بهرحال درصدی از ملت ما را اعم از مخالف و موافق رژیم، معتقدین و مذهبیون تشکیل می دهند، می‌توانم درک  کنم که معتقدین منتقد، علاقمند افطار کردن روزه با صدای خواننده محبوب و معترض باشند اما متوجه نمی شوم که این چطور می تواند مطالبه واقعی مخالفین یا منتقدین دین ناباوری باشد که عمری تحت فشار برای رعایت زورکی واجبات معتقدین بوده اند، با ترس و لرز در این ماه چیزی خورده یا نوشیده یا سیگاری گیرانده و خطر شلاق خوردن در ملا عام را به جان خریده اند. طبیعی است برای بخشی از این گروه، صوت ربنا چه با صوت ملکوتی آقای شجریان باشد چه با صدای عبدالباسط یا هر قاری دیگر، جز ترس و خاطره بد و یادآوری اجبار و زور معنایی نخواهد داشت. چطور ممکن است چنین چیزی مطالبه آنها هم باشد؟
متوجه هستم که در برابر قدرت قاهر دیکتاتور تمامیت خواه، گروههای مختلف و متنوع معترض و منتقد حکومتی باید به دنبال خواسته های مشترک برای رسیدن به تفاهم و انسجام بیشتر باشند، با مفهوم اغماض برای رسیدن به تفاهم هم آشنا هستم اما در کشوری که از سالها دیکتاتوری مذهبی و تحمیل روش زندگی دین داران به تمام مردم کشور، رنج می برد، احترام به حقوق و هویت متقابل گروههای مختلف دین باور و دین ناباور، تمرینی بزرگ و پیش‌نیاز یک تفاهم واقعی است. خلاصه این که اغماض یکطرفه بی معناست.

روز قبل ناصر ملک مطیعی هنرپیشه باسابقه و یکی از قربانیان مسلم حذف رسمی درگذشت. ملک مطیعی ها در عرصه های متنوع فرهنگی و هنری بسیارند. محمدرضا شجریان، بهروز وثوقی، نامجو، شاهی نجفی و ... تمام فعالین هنری و فرهنگی کشور حق فعالیت و اجرا در کشور خود را دارند و هیچ قدرت و حکومت در جایگاه و مقامی نیست که راه ارتباط ایشان با مخاطبانشان را ببندد.
بهتر نیست درخواست برای پخش ربنای یک خواننده از رسانه ای حکومتی را تبدیل کنیم به کمپین حمایت بی تبعیض از تمام هنرمندان و نویسندگان حذف شده از صحنه های فرهنگی کشورمان؟
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.