درشکه‌چی

«غلامعلی» به «زینت سادات» عشق می ورزد ولی برادر زینت ـ «خان دایی» ـ مانع ازدواج آن ها در جوانی می شود. وقتی همسر غلامعلی و شوهر زینت سادات می میرند، غلامعلی بار دیگر مصمم به ازدواج با زینت سادات می شود. اما مانع بزرگ این بار، «مرتضی» پسر خان دایی، می خواهد خاطره ی پدر از دست رفته اش را گرامی بدارد. غلامعلی برای جلب رضایت مرتضی یک برگ برنده دارد. دخترش پوری را که مورد علاقه ی مرتضی است و او پوری را گرو زینت سادات قرار می دهد. مخالفت ادامه پیدا می کند و ماجراهایی روی می دهد که سرانجام سبب می شود مرتضی از مخالفت بیهوده اش دست بردارد.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.