قلب های طلایی

مهندس جوانی بر اثر جاری شدن سیل، چند پروژه ی مهم و سرمایه اش را از دست می دهد. او از شدت ناراحتی به مشروب و رقاصه ای پناه می برد، اما حتی رقاصه نیز رهایش می کند. مهندس که روی بازگشت به خانه نزد همسرش را ندارد سرگردان باقی می ماند. همسر به یاری اش می شتابد و پس از ماجراهایی آندو مجدداً زندگی تازه ای را شروع می کنند.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.