جانی و تپل

جعفر تپل با دوستش مهدی کافه ای را اداره می کنند. جلال، موسوم به جانی، ‌که به جعفر شباهت دارد، ‌کارش قاچاق هرویین و به اعتیاد کشاندن جوانان شهر است، و با رییس و افرادش درگیر می شود. تپل دستگیر می شود و دوستانش و افراد جلال روی او به عنوان جانی اعتراف می کنند. مأموران پلیس از اثر انگشت جعفر درمی یابند که او جلال نیست،‌ و با برگه ای او را آزاد می کنند. برگه به دست جلال می رسد و جعفر در مخمصه می افتد. جانی خود را به هیئت تپل در می آورد و تپل خود را به هیت جانی. افراد جانی، به اشتباه،‌ جانی را از پا در می آورند. پس از آن تپل در می یابد که جانی برادر همزادش بوده که سالها پیش او را گم کرده بوده است.
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.