از اینستاگرام نرگس موسوی
خرداد پر از خبر بود.. پر از انتظار و رويا .. روياهايي كه ميخواستيم در بيداري زندگيشان كنيم و اميد .. اميد به تغيير.. اميد به انساني تر زيستن و اما آن روياهاي شيرين كه تعبير نشدند و به شكل كابوسي به رنگ آسفالت هاي خونين شهرمان درامدند و ناگهان زندان هايي كه عزيزانمان را پشت دندان هاي تيز و سرد و فلزيش بلعيدند و گورهاي با نام و بي نامي كه بي رحمانه و غير منطقي بهترين هاي اين خاك را براي هميشه در خود پنهان كردند.هاله و هدي و ندا و سهراب و امير و علي ومحسن و اشكان و محمد و صانع و .... كه ياداوري شهادت مظلومانه هر كدامشان دوباره اين زخم كهنه را باز و خونچكان ميكند...
اما دستاوردي داشت... دستاوردهايي داشت كه با خون و دلتنگي و اشك و ياس و صبر به دست امدند... كه استواري و بود و همچنان اميدوار بودن و خودباوري و نه به دروغ و سر تسليم در مقابل حرف ناحق خم نكردن؛
تا برسد روزي كه سرخوشانه و سبك بال ميوه هاي شيرين و رسيده آزادي را از درخت پربار ايران بچينيم...
به اميد آن روز
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.