از اینستاگرام هیلا صادقی
تو نخواهی فهمید درد تنهایی را
تک گل نشسته توی گلدان می داند
که خموش و تنها
روز و شب چشم به راه باغبان می ماند
و نمی دانی تو آنزمانی که نگاه آسمان
چشم خود را به طلوع می دوزد
چه غمین س خورشید
که در آتشگه تنهایی خود می سوزد
درد تنهایی را کنده ی پیر بلوط می داند
که چه بی مزد ربودند بارش
و چه بی سر بدنی می ماند! ... هیلا صدیقی
پ ن: بخشی از یک شعر بلند از سری شعرهای هفده سالگی
پ ن۲: وقتی عکاس عاشق سوژه اش باشد
← لطفاً ثبت‌نام کنید یا واردشوید و نظر خود را اضافه کنید.